تولد از نوع لطیف
سلام دوستان بابت دیر مطلب نوشتن خیلی عذر خواهم این روزا حسابی درگیر بودم چند تا خبر دسته اول هم دارم
یکیش اینکه امروز تولدمه
خبر دیگه اینکه قرار شد تا عید سرکار برنگردم و مرخصیم شد نه ماهه.
خبر سوم اینکه دقیقا توی شش ماه و سه روزگی تبسم . برای اولین بار خواب دخترم رو دیدم .نمیدونم متوجه منظورم شدین یا نه .بله !! درسته یعنی من برای اولین بار خواب تبسم رو دیدم >متاسفانه تو خواب مریض بود
کاملا واضح و رنگی
بعدش اینکه اسم بابایی(پدربزرگ پدری) برای حج تمتع دراومد و امسال راهین و متاسفانه باباجون باید بخاطر چند روز یکسال دیگه منتظر بمونن...
بابایی هم تا آخر سال کلی ماموریت باید بره که من از الان غصم گرفته..
دوستت دارم
این روزا تمام تلاشتو میکنی تا چهار دست و پا بری... یک روزه بشکن میزنی !!!!بله بشکن هر وقت بابایی دستشو حالت بشکن میگیره تو هم همین کارو تکرار میکنی.فیلم گرفتم اگه شد اپلود میکنم واسه عزیزان.
.
.
مامان جون همین الان یکی از همکارا زنگ زد و کلی در مورد تعدیل نیرو حرف زد و منظورش فک کنم این بود که بزودی من کارم رو از دست میدم....کاری که با تلاش به دست آوردم بدون هیچ پارتی و آزمون و .....
خدایا هرجور صلاح طفل معصومم میدونی برام درس کن....کلا امروز حالم گرفته شد ...توی روزی که بیست و هفت ساله شدم.......